آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

دوستهای عزیزم

سلام به همه دوستهای مهربونم  فردا من بیمارستان بستری می شم واسه تولد پسری  از همه تون التماس دعا دارم  خیلی زیاد  همه شما ها رو دوست دارم  مرسی که تو تمام لحظه ها مخصوصا تو این نه ماه کنارم بودید و جویای حالم  التماس دعا 
10 فروردين 1393

و جهان چه پرغوغاست

  این اولین  تولد توست؟ و اولین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بارخلقت است؟ و اولین  انفجار سکوت؟ اولین لبخند آفرینش؟ خورشید را اولین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها اولین بار است که میچرخد؟ و ثانیه اولین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ اولین بار است که مجدداً نفس میکشی؟ اولین دم!؟ اولین آن!؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست که اولین تولد تو را جشن میگیرد . . . ...
10 فروردين 1393

شبی آرام ولی دنیایی حرف نگفته

سلام به دخترم سلام به مونس تنهایی هایم که مادرم شد  سلام دردانه ی من ای دلبر دل ربای من وبابا الهی قربون اون زبون کوچلوت بشم  که قند و عسله مامان عاشقته عشقم آنقدر دوستت دارم که مرزی نداره ملوس مامان  آتنا جونم عشق مامان همه دلهرهام برای فردای شماست  نمدونم اگر نباشم آینده ی تو چی می شه  نمدونم فردا طلوعی دوباره در زندگیم هست یا غروب  نمدونم دوباره تو رو می بینم می بوسمت برات به قول خودت جی جه درست می کنم  یا نه تورو به دست اولین امانت دارت خدا و بعد به پدرت می سپارم  آتنا جون 10شبه که نه خواب دارم ونه خوراک  ده شبه که فقط ...
10 فروردين 1393

روز اول عید

سلام دوستهای عزیزم  من شرمنده همه شما خو بها هستم که همیشه به یادم هستین  عید همه تون مبارک باشه سالی پر از عشق و برکت وشادی رو آغاز کنید  من تا امروز نت نداشتم اما شکر خدا درست شد  و وصل شد  من آتنا جون وآرتین جونم حالمون خوبه  همسری هم همه تلاشش رو کرد و تا آمدن پسری ماشین خرید  که من راحت باشم  دستش درد نکنه که به فکر ما هستش  در کنار روزهای تلخ جایی هم برای شاد بودن هست  تا آمدن گل پسر فقط 8 روز دیگه مونده  التماس دعای فروان  ...
1 فروردين 1393

یاد داشت

سلام دخترم سلام عزیز مامان الهی من فدای تو خانمی هات  وسلام به پسرم  عشق های همیشه جاودانه ی مامان  آتنا جون الهی قربون دلبریهات بشم  آرتینم امروز با خواهرت رفتم دکتر  آخه یک کمی مامان رو اذیت می کنی  می ترسم زودتر از وقت که در نظر دارم بیای  خانم دکتر هم نظر منو داشت و می گه اینها شروع آمدن گل پسر  عزیز دلم تورو خدا کمی صبر کن تا جون بگیری  من بابا و خواهرت دوستت داریم  بی صبرانه منتظر لحظه آمدنت هستیم ولی عسلم به موقع و صحیح و سالم این دعای یه مادر  سونو گرافی انجام دادم شما بزرگ شدی آقا شدی  امروز سه شنبه 1392/12/20 هستش قرار کارای بیمارستانم رو انجام بدم ...
1 فروردين 1393

انتظار انتظار....

سلام عسلم  سلام پسر  ماه مامان  الهی من فدات بشم چیزی تا آمدنت نمونده  من بابا جون عاشق بوسیدن و بوئیدنت هستیم  آرتینم  اتنا جون هم عاشق داداش کوچلوشه  این روز ها مامانی خیلی خسته ام و نا امید  ترس از سزارین  همه دست به دست هم داده وروحیه ام ضعیف شده  امروز 18 اسفند  1392 ساعت 7:30 بعداز ظهر روز یکشنبه است  آرتینم آتنا جون سه شب تب شدید داشت  حالت تهوع  شدید و اسهال  آنقدر تنها بودم که  دلم داشت می ترکید  هر لحظه می ترسیدم  دختر کوچلو مامان  خدا نکرده تشنژ کنه  چند بار با بابا رفتیم دکتر و دکتر گفت ...
1 فروردين 1393

من دخترم وروزهای انتظار

سلام پسرم سلام جگر گوشه ی مامان  امیدوارم خوب باشی در پاهر که خوبی وتو شکم مامان داری فوتبال بازی می کنی  آرتینم چیزی تا امدنت نمونده  بعد از اون خونریزی و دندون دردی که داشتم نوبت به اسباب کشی شد  باورد شما به 8 ماهگی جابه جا شدیم سخت بود اما تموم شد  این خونه بزرگ و آتنا جون واسه خودش کیف می کنه  امید وارم روزی خنده هر دو شما رو باهم ببینم  آرتین عزیزم این روزها خیلی بهت سخت می گذره  احساس می کنم خیلی تنهام  بابا جون سر گرم کار و مسائل اطرافشه شب روزم با آتنا می گذره  یا روی پام در حال خوابه  ویا در حال شیشه درست کردن و یا غذا و غیره ..... و...
1 فروردين 1393
1